اینجا خیلی خودمم...

متن مرتبط با «پروژه ی کارشناسی برق الکترونیک» در سایت اینجا خیلی خودمم... نوشته شده است

باز اعتمادت را برون‌سپاری کردی؟

  • چقدر نیازمندم به هم‌نفس و همراه بودن توبیش از دو سال با خودم در کشتی بوده ام و خود را زیر و زبر کردماین همه وقت که منتظر بودم عشق تو مرا سیراب کند کافی نبود؟ آن را که فهمیدم در نهایت! که در بی‌نیازی به عشق توست که میشود عشق تو را احساس کردپس چرا باز پایین میرومچرا این بار به دنبال اینم که تو مرا باور کنیمگر نه اینکه تنها نیاز به باور کردن خودم هست و بس!سه ماه آزادی و مقداری پول حداقل چیزیست که بایست به خودم بدهم! چرا در توهم به سر میبرم! از هر جهنمی که سر دربیاورم از این جهنمی که در آن هستم جهنم تر نیست!!!از خودشناسی هم خسته ام حتیفسرده شده ام که روی خوب چیزها، اتفاقات و آدمها را نشانم میدهد، مرا نشئه‌ی نشئه‌ی نشئه میکند و بعد دوباره در برهوت این جسم، در برهوت این دنیا مرا رها میکند... درست مثل مصرف هروئین! آه خدای من بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بوسیدن چشم‌های تو :)

  • اگر تمام تمام دنیا پلیدی و زشتی بود و بوسیدن چشم‌های تو تنها زیبایی این دنیا بود... بوسیدن چشم‌های تو برای زیبا شدن این دنیا کفایت میکرد, ...ادامه مطلب

  • از روزهای توهمی صحبت با تو و پرسیدنم از قرآن!

  • - I continued to read 10 more verses and I'm still stuck at the same point! How is it that the Quran is a miracle and yet no-one seems to care about it? Let's say Moses' cane was still in this world and it could become a dragon! wouldn't everybody want to see it? Wouldn't everybody believed in it? Or if there was a man who cures the sick people! Wouldn't everybody go to see him?- It's not the same time dear! now it is different! I expected those people to go just watch stuff- How do you expect us to read? don't you think that it is harder for us with all this comfort we are used to! now instagram can be addictive and ruin our lives! We are not the kind of people who would read!- I know you are not! I want you to be though! I want you to be different from everybody! if you want to visit me you got to be different!- Of course yes! but how do you think anybody could ever bring something like Hafez! How do you respond to me!? It's hard to stay and talk! but I want to stay! I wish you answer me!I wish you show me how this is a miracle? :)The other time you told me if you read it you will understand why!- JUST WHEN YOU ARE READING LOOK AND NOTICE AND ASK YOURSELF CONSTANTLY WHY THIS BOOK IS DIFFERENT FROM OTHERS AND WHAT MAKES IT IMPOSIIBLE FOR ANYBODY TO WRITE IT.- You are righ. But! I already read Hafiz too!!- Read Hafiz too! See if you can find weak poems see if you can see a difference! I mean just read these 3 books and decide! If you still had that opinion then it's fine...- , ...ادامه مطلب

  • رنگ سیاه

  • به تاریکی عمیقی فرورفته‌ام... ناراحتی سمیرا برایم پشیزی اهمیت ندارد... ناراحتی مامانم و هدیه حتی... با اینکه «من» ناراحتشان کرده‌ام! باز هم برایم مهم نیست!از بس که خودم موقع ناراحتی و غم شدید که خود این عزیزان باعث و بانیش بودند، تنها و بی‌کس موندم...آیا میشود در این لجن‌زار قدم زد و به آن طرف لجن‌زار که رسیدی، تمیز باشی هنوز؟ چه آرزوی محالیست پاک بودن انسان! بی‌خود نیست که آدم‌های بزرگوار و شجاع و صبور و مهربان تا این حد تحسین‌برانگیز اند!! به راستی چه کسی؟ چه کسی میتواند از وسط کیلومتر‌ها لجن‌زار بگذرد و وقتی به آخر رسید هنوز سر تا پایش تمیز باشد؟؟ بی هیچ یاری و یاوری... با آدمهایی شبیه به ما، که سر تا پایشان لجن هست باید برخورد هم بکنند و دست به لجنِ ما نزنند! دست به لجن بودنِ بقیه که بزنی فقط به لجن بودنِ هر دو‌تان اضافه میشود!! میکروب هایی که نداشتی در بدنت، حالا بهت اضافه میشوند و باید یاد بگیری از شرشان خلاص بشوی!غم دیگران برام مهم نیست دیگه... دردشون مهم نیست برام... بی‌حس شدم... نگاهش میکنم، سختی‌هاش رو میفهمم اما نمیخواهم بهش اعتبارش را برگردانم... میخواهم در درد بی‌اعتباری بماند... انتقام!... قلبم به دنبال انتقام است!هممم.... شاید هم نه! ساده تر از این حرف‌هایم که به دنبال انتقام باشم... ایستادن پای اینکه اشتباه کردم، شجاعت میطلبد... از وسط آن شرمندگی نمیخواهم عبور کنم... میخواهم با بیان اینکه من درد کشیده‌ام، دردِ شرمندگی خودم را کم کنم... در حالی که این طور نیست... ‌بزرگواری را از دیگران گدایی نکن! چنان که از سیاوش کردی... گدایی نکن! این باید بزرگواری او باشد که خشم و غم تو را درک کند... ولی طلبٍ درک شدن از آدم‌ها کردن، آن‌ها را تنها به سمت حقارت‌هایشان سوق میدهد, ...ادامه مطلب

  • خدا نکند که از چشم خودم بیفتم...

  • از چشمم افتادی... هه...  گفتم ها! انگار اصلا باورت نمیشد که آنهمه که من میگویم خوب باشی... اصلا به همین خاطر بیخیالم شدی... عذاب وجدان میگرفتی از اعتماد من...  از چشمم افتادی دقیقا افتادی جلوی پاهایم...  حتی نمیخواهم که لهت کنم...  نمی خواهم که ببینمت هیچ جا...  خدا چقدر دوستم دارد که تو را ندارم... تلخ است اما آدم از چشم افتادنی همان بهتر که زودتر از چشمت بیافتد... یاد چشمانت که میفتم الان میتوانم به وضوح ببینم که چقدر خالی بود...  میتوانم به وضوح ببینم که چقدر از چشم خودت هم افتاده بودی..  خدایا دوستت دارم من را در آغوش بگیر و حمایتم کن و مواظبم باش...  من پناه دیگری ندارم و حتی نمیخواهم که پناه دیگری داشته باشم...  , ...ادامه مطلب

  • خودم هم نمیدانم...

  • نگارش در تاريخ چهارشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۶ توسط سایه گاهی کسی را دوست داری اما شروع میکند به آزار مستمرت... انقدر ادامه میدهد تا ذره ذره محبتش را بیرون بریزی جایش را پر کنی با ترس و خشم... شاید هم هنوز محبت باشد اما جنسش خیلی فرق دارد... یک عالمه ترس درونش رخنه کرده... مدیریت این دست اتفاقات اندکی سخت می نماید. ,خودم,نمیدانم ...ادامه مطلب

  • میدونم نمیای

  • دوباره توی یکی از موقعیت های سخت زندگیم قرار گرفتم و یاد تو افتادم... دوباره اومدم بعد از این همه وقت پیام هاتو خوندم دوباره واکاوی کردم که دوستم داشتی و من غرورتو شکستم یا اینکه نه... اصلا دوست داشتنی در کار نبوده...دوباره مطمئن شدم... اگر دوستم داشتی که وقتی دور میشدیم باید می گشتی دنبالم حرف میزدی باید میومدی... شاید تو هم اون موقع هنوز دوستم نداشتی بعدش تصمیم گرفتی دوستم داشته باشی... البته من,میدونم,نمیای ...ادامه مطلب

  • خدا نکند که از چشم خودم بیفتم...

  • از چشمم افتادی... هه...  گفتم ها! انگار اصلا باورت نمیشد که آنهمه که من میگویم خوب باشی... اصلا به همین خاطر بیخیالم شدی... عذاب وجدان میگرفتی از اعتماد من...  از چشمم افتادی دقیقا افتادی جلوی پاهایم...  حتی نمیخواهم که لهت کنم...  نمی خواهم که ببینمت هیچ جا...  خدا چقدر دوستم دارد که تو را ندارم... تلخ است اما آدم از چشم افتادنی همان بهتر که زودتر از چشمت بیافتد... یاد چشمانت که میفتم الان میتوان,نکند,خودم,بیفتم ...ادامه مطلب

  • هزار بار از نو بپذیر

  • سایه جان هزار بار از نو نبودنش را بپذیر و همان طور که خودت هزار بار خوبی هایش را پذیرفتی و مرور کردی این بار بیا بدی هایش را بپذیر و مرور کن... هزار بار دوره کن نبودنش را... هزار بار باور کن که نیست... هزار بار بفهم و بهش حق بده که بترسد و از تو فاصله بگیرد... هزار بار پیراهنش را مرور کن و هزار بار اینکه دنبال تو نگشت... هزار بار "فعلا... ببخشید من باید برم... دیگه امری نیست و ..." را مرور کن هزار بار تا بفهمی که خیلی نمی خواست که باشی... اندازه خودت تا وقتی بودی خوب بود برایش... هزار بار مرور کن که قبل از ساعت مقرر به تو زنگ نزد و بعدش گفت "هر طور راحتی" هزار بار مرور کن پست هایش را... هزار بار مرور کن که چقدر باید محو همه شده باشد و تو هم یکی از همان ها باشی... هزار بار مرور کن قبل هایت را... قبل ها که چقدر برای خودت ارزش قائل بودی... تو کی دلت خواسته بود که یکی از هزاران نفر مقیم یک قلب باشی؟ هزار بار بپذیر که بدون او خوشبختی و شادی و زنده ای و نفس می کشی و شوق داری... هزار بار بپذیر که کافی است که خدا تو را باور کرد و آفرید و نیازی نداری که احدی روی کره خاکی تو را تایید کند... تو ا,هزار بار از غمش مردم,هزار بار مردم از عشقت,دانلود آهنگ هزار بار از مهدی ...ادامه مطلب

  • قلبم کاش آرام گیرد

  • باید بنشینم سر کارهایم و حواسم را پرت کنم که تو نیستی... باید به قول استاد متمرکز شوم و حرف های ذهنی ام را خاموش کنم... می دانی... دلم تنگ شده برای تو که از اولش هم نبودی...از بس که همیشه محال بودی هیچ وقت به داشتنت فکر نکرده بودم... چرا یک مدت ادای غیرمحال ها را درآوردی؟ نمی دانستی که من در این گیر و دار حوصله ی اینکه کسی برود را ندارم؟ حوصله ی اینکه یهو کسی اینقدر ممکن بشود و بعد همان قدر یهویی غیرممکن؟ چقدر راحت تره که آدم هیچ کسی رو مطمئن باشه که نداره... مثل الآنم که مطمئنم هیچ کس را ندارم... که مطمئنم تو را ندارم... نمی دانم... هیچ نمی دانم... فقط از خدا می خواهم قلبم را آرام کند... فقط از خدا, ...ادامه مطلب

  • ول کن جهان را قهوه ات یخ کرد

  • آدمیزاد عجیب است! دلش زده می شود از بودن های یکی در عین حال دلتنگ بودن کس دیگری است... چرا تو به قدر این نیستی؟ همش می ترسم که تو هم دلت از من زده بشود و دلتنگ بودن های کس دیگری بشوی... خیلی دوستش داری؟ هان... کاش یکبار به خودم می گفتی... انقدر باورش برایم سخت شده که نگو... مدام باور می کنم که تو برای کس دیگری هستی و مدام باز خیال می بافم که برای من باشی... کاش مال من نبودنت انقدر تابلو لااقل... یکبار هم نمی نشینم برای نبودنت سوگواری کنم که بلند شوی بار و بندیلت را ببندی از خیالاتم سفر کنی... اصلا سوگوارت نیستم... بهت زده ام و باور نمی کنم که نباشی با همه ی اطمینانی که ,ول کن جهان را قهوه ات یخ کرد,شعر ول کن جهان را قهوه ات یخ کرد,دانلود ول کن جهان را قهوه ات یخ کرد,دانلود دکلمه ول کن جهان را قهوه ات یخ کرد ...ادامه مطلب

  • بگذار یک بار هم از تو نوشته باشم :)

  • خدا را چه دیدی شاید تو را پذیرفتم. نمی دانم چرا یهویی مهرت به دلم افتاد؟ خوش به حالت اگر برای داشتنم دعا کردی... چقدر خدا هوایت را دارد... من که اسمش را می گذارم معجزه... گمان هم نمی کردم یک روز از تو خوشم بیاید. شبیه بچه ها هستی..., ...ادامه مطلب

  • گیر سه پیچ نده!

  • بیا بهش فکر نکن می تونی؟ فکرش اومد تو ذهنت ادامه نده... نمی دونم چرا همه چی رو ول کردم... راستش را بخواهید با خدا شدن خیلی سخته... دلم برای دوره ی کوتاه با خدا بودنم خیلی خیلی تنگه... وقتایی ک کلی باهام حرف می زد کلی... قشنگ می فهمیدم فلان مسئله یا آدم یا کتاب یا... ک باهاش مواجه شدم رو خدا فرستاده... می فهمیدم ک برای نماز صبح بیدارم می کرد... اما نمی دونم چی شد ک این رابطه ی قشنگ از دست رفت، خیلی دلم می خواد دوباره از نو بسازم,گیر سه پیچ,گیر سه پیچ یعنی چی,گیر سه پیچ+plus,معنی گیر سه پیچ,گير سه پيچ,وبلاگ گیر سه پیچ ...ادامه مطلب

  • پروژه ی کارشناسی

  • پروژه را با تو انجام می دهم به همین سادگی!  بله یک موقعیت عالی بود یک موقعیت خیلی عالی! اما نه به اندازه ی این که یکسال برای هر قرار ملاقات 2 ساعت معطل شوی و یکسال با حال بد بروی پیشش! گیرم که با تو خوب بشود به قیمت خرد کردنت! نگاه به غ نکن! او شاید خیلی مغرور و از خود راضی باشد اما حاضر است شخصیتش له بشود که بالا برود! یا لااقل من این گونه تصور می کنم! من نمی خواهم که بعد از چندین بار تواضع خاضعانه ی من برای او به خاطر مقاله دادنش با من خوب بشود! مگر مقاله را برای من داده است که به من پزش را می دهد!؟,پروژه ی کارشناسی,پروژه ی کارشناسی برق قدرت,پروژه ی کارشناسی الکترونیک,پروژه ی کارشناسی برق,پروژه ی کارشناسی مخابرات,پروژه ی کارشناسی مهندسی برق,پروژه ی کارشناسی مهندسی شیمی,پروژه ی کارشناسی برق کنترل,پروژه ی کارشناسی برق الکترونیک,پروژه ی کارشناسی مهندسی کامپیوتر ...ادامه مطلب

  • آخیش :)

  • ممنونتم، دهنمو بستی نفسم خیلی دلش می خواست حرف بزنه اما تو خفه اش کردی، خیلی کم حرف زد. هرچند نگاه کرد و خندید اما چند خاطره به ذهنش خطور کرد که ساکت ماند و نگفت :) دید اذانه و نگفت :)  صبورانه باید تو را باور کرد :) خیلی صبورانه :),آخیش راحت شدم,آخیش به انگلیسی,آخیش معنی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها