چقدر نیازمندم به همنفس و همراه بودن تو
بیش از دو سال با خودم در کشتی بوده ام و خود را زیر و زبر کردم
این همه وقت که منتظر بودم عشق تو مرا سیراب کند کافی نبود؟ آن را که فهمیدم در نهایت! که در بینیازی به عشق توست که میشود عشق تو را احساس کرد
پس چرا باز پایین میروم
چرا این بار به دنبال اینم که تو مرا باور کنی
مگر نه اینکه تنها نیاز به باور کردن خودم هست و بس!
سه ماه آزادی و مقداری پول حداقل چیزیست که بایست به خودم بدهم! چرا در توهم به سر میبرم! از هر جهنمی که سر دربیاورم از این جهنمی که در آن هستم جهنم تر نیست!!!
از خودشناسی هم خسته ام حتی
فسرده شده ام که روی خوب چیزها، اتفاقات و آدمها را نشانم میدهد، مرا نشئهی نشئهی نشئه میکند و بعد دوباره در برهوت این جسم، در برهوت این دنیا مرا رها میکند... درست مثل مصرف هروئین! آه خدای من
اینجا خیلی خودمم......برچسب : نویسنده : 8idiotically8 بازدید : 9